غزالي فيلسوف به معني مصطلح آن نبود زيرا او با فلاسفه مبارزهي آشتيناپذيري را آغاز كرده بود. او در همهي حالات در آثار خود هيچ منبعي جز قرآن و حديث نميشناخت. غزالي قرآن و حديث را در پرتو حكمت افلاطونيان جديد تحليل ميكند او به اين سرچشمهي فياض از مطالعه «كتاب الربوبيه» دست يافت. فلسفه يونان را از ترجمههاي آثار فلسفي يونان آموخته همچنين غزالي تاحد زيادي به تورات و انجيل و رسائل بولسقديس نظر داشته، چنانكه از رسائل اخير الذكر مكرر در مكرر به عين عبارت نقل كرده است. و نيز پارهاي از آثار آباءكنيسهي مسيحي شرقي توجه داشته و از طريق آنها به خصوص اوعطيفوس قديس متأثر شده است.
غزالي در همهي كتابهايش از دايرهي سنت قدم به بيرون ننهاده است و هدفش « احياءدين حقيقي اسلام و روشن ساختن راه نفس است براي وصول به خدا».